قسمت دوم...
مشرق: آمریکا و دو متحد اصلیش انگلیس و فرانسه میگوید جامعه جهانی درباره ایران نگران است، و برخی درون ایران هم همین صحبتها را تکرار میکنند. از نظر شما تعریف این «جامعه بینالمللی» چیست؟ مشکل اصلی درباره ایران چیست ؟
کریستوف هورستل: ایران باید جامعه جهانی را از نظر استراتژیکی به کشورهای مختلف تقسیم کند؛ بر اساس آمادگی برقراری روابط دوستانه، فواید روابط تجاری، توان بالقوه، و آمادگی این کشور برای برقراری دیپلماسی عمومی با این کشورها. روسیه، چین، و اعضای جنبش غیر متعهدها از مهمترین این کشورها هستند. ذکر نام بقیه کشورها در اینجا لازم نیست. اما اگر جامعه جهانی را در قالب نهادهای ملی تعریف کنیم، با این مسئله برخورد بسیار بد و اشتباهی کردهایم. جریانی از آگاهی بینالمللی در حال شکل گرفتن و تشدید روزافزون است که افقهای جدیدی را در فرصتهای بینالمللی ایجاد میکند:
·این جریان انقلابی فرهنگی در فیسبوک ایجاد کرد. مردم نماد یک قلب را میگذاشتند و مینوشتند من ایران را دوست دارم. چرا دولت ایران توجهی به این جریان نکرد؟
·جریان فوق همچنین شامل مذاکرات آزاد در اینباره بود و هست که نتانیاهو رئیس «دیوانه» اسرائیل، با تماسهایش با روؤسایجمهور فرانسه و آمریکا، آنها را در مذاکرات سرد میکرد. آیا دولت ایران راهی نداشت که از این اشتباهات بزرگ جنگطلبان در سیاست خارجیشان به سود خود استفاده کند؟
·ایران درباره جنگی که از سال 1979 تا کنون زیر میز مذاکره علیه این کشور در جریان است، هیچ صحبتی نمیکند: کشتار، جنگ تروریستی (از طریق گروه جندالله)، مسلح کردن کردها، انواع عملیات نیروهای ویژه، اخیراً ترور دانشمندان هستهای، ارتباطات هدفدار با ایرانیان ساکن خارج از این کشور، و به گزارش آسیا تایمز، تأمین میلیونها دلار بودجه برای حمایت از عملیاتهای ویژه با هدف «تغییر رژیم از داخل».
·آمریکا، اروپا و ناتو در سیاست خارجی خود در همه جای دنیا اشتباهات بزرگی دارند: شکست در جنگهای مجرمانه و بحرانزا، آزاد کردن قدرت «السیاده» (همکاری سیا با القاعده)، ورشکستگی کشورها، و همچنین رسوایی وحشتناک آژانس امنیت ملی آمریکا. چرا ایران تابستان گذشته کمپین تبلیغات توریستی برگزار نکرد؟
مشکلی که درباره ایران وجود دارد این است: ببخشید که اینقدر راحت میگویم، اما وزارت امور خارجهای مملو از پرسنل ناکارآمد است. این تجربه شخصی خود من است. سفیرانی که حقوق بسیار بالا دارند، بیشتر به تجارت خود میاندیشند تا مصالح کشورشان. کارکنان بیانگیزه این سفارتخانههای ایران نمیتوانند مدیریت امور را به دست بگیرند.
زمانی که یک مسئول رسانهای عوض میشود، به نفر بعدی گزارش کار نمیدهد. ژورنالیستها باید درباره هر فرد تازهای از ابتدا تحقیق کنند، که هم خستهکننده است، هم غیر ضروری و هم افراد را بیانگیزه میکند. تقریباً همه افراد درباره شیوه برخورد با رسانهها بیتجربه هستند؛ در حالی که رسانههای غربی مثل ارتشی علیه ایران میجنگند. البته ژورنالیستهای زیادی آماده هستند تا کار خود را صادقانه انجام دهند و باید به آنها فرصتهای لازم داده شود. خود من تا به حال با چهار سفیر ایرانی برخورد داشتهام که هیچکدام اینگونه رفتار نکردهاند و یا پاسخهای غیرمؤدبانه به من دادهاند و یا اصلاً از پاسخ دادن خودداری کردهاند.
دوست دارم یک «کلوپ طرفداران ایران» با نام سازمان دوستی آلمان-ایران تأسیس کنم. وبسایت را تهیه کردهایم، لوگوی فوقالعاده زیبایی هم طراحی کردهایم؛ اما چهار سال است سفارت ایران با ما همکاری نمیکند.
منبع بزرگی از قدرت در کشورهای غربی، و حتی در اسرائیل، مردم هستند که 80 تا 90 درصدشان از جنگ فراری هستند و آرزو دارند کشورشان با ایران رابطه صلحآمیز داشته باشد؛ اما هیچکس نیست که این آرزوها را محقق کند. ایران هیچ اقدامی نمیکند و سفارتهای غربی هم که مسلماً در این زمینه قدمی برنمیدارند.
دولت ایران میتواند در عرصه بینالمللی بسیار فعالتر باشد و سرمایهگذاری مالی بیشتری کند تا تصاویر زیبایی از این کشور فوقالعاده را به نمایش بگذارد. نتیجه آن هم درک بیشتر دیدگاههای سیاسی جمهوری اسلامی خواهد بود. برخی تحلیلگران میتوانند از کمپینهای تبلیغاتی منافع امنیتی استخراج کنند، و این سیاست بسیار خوبی هم هست.
مشکل ایران عدم برخورداری از پرسنلی است که بتوانند اینگونه کمپینها را حرفهای مدیریت کنند. این تلاشها باید یکپارچه باشد، مثلاً ترکیبی از نیروهای فعال مردمی، تبلیغات رسانهای و فعالیتهای روابط عمومی. در عوض آنچه در ایران مشاهده میکنیم، اشتباه و عدم درک شیوههای عملکرد جوامع غربی و رسانههای آنها است.
مشرق: به نظر شما به نفع ایران نیست که مستقیماً با مردم دنیا گفتوگو و توافق کند؟
کریستوف هورستل: وقتی وقایعی که اهمیت زیادی ندارند توسط رسانههای غربی بزرگنمایی میشوند، مسلم است هر کشوری نتواند با ملتهای فریبخورده و بیاطلاع غربی صحبت کند، شکست میخورد و کسانی که اینگونه روابط را بیاموزند پیروز خواهند شد.
خود من هر چه از دستم برمیآمده انجام دادهام تا دولت سوریه را به استفاده از این روش تشویق کنم، اما نهایتاً به این نتیجه رسیدم که هیچکس نیست که بتوانم در اینباره با تو صحبت کنم؛ صرفاً به دلیل کمبود پرسنل آموزشدیده. درون ایران افرادی هستند که بتوان با آنها صحبت کرد؛ اما دولت همیشه از برداشتن قدمهای ضروری خودداری میکند؛ مسئله به ضعف اخلاق کاری و بیمیلی به برداشتن گامهای بیسابقه برمیگردد.
ایران سازمانهای مدنی غیر رسمی یا نیمهرسمی بسیاری دارد. با توجه به مدیریت صحیح در تهران، آن دسته از این سازمانها که به درستی انتخاب شده باشند، میتوانند تحت کنترل شدید استراتژیک و با بررسی روشها، با احتمال موفقیت بالا در غرب به دنبال شریک بگردند. اکنون بهترین زمان برای اتخاذ این سیاستهای جدید است، زیرا:
·اگر توافق ژنو یک فایده داشته باشد، همین است که ایران از طریق توافق با دولتها اکنون میتواند با مردم کشورهای دیگر ارتباط برقرار کند.
·ایران در چشم دوستان محافظهکار دولتهای غربی «دیگر منزوی نیست.» دیدگاه غالب در غرب اکنون این است که میتوان با ایران حرف زد.
·برگزاری کنفرانسهای مختلف درباره فرصتهای تجاری در ایران بعد از لغو تحریمها به یکی از موضوعات اولویتدار در پاییز و زمستان امسال در پایتختهای غربی و محافل تجاری تبدیل شده است.
·اگر مقامات ایران میخواهند خود را برای موضعی قویتر در دور بعدی مذاکرات با 1+5 آماده کنند، باید زمینه را برای برقراری ارتباط قویتر و بهتر با کشورهای غربی آماده کنند.
اگر ایران این سیاستها را اعمال کند، در دور بعدی مذاکرات میتواند با از دست دادن امتیازات بسیار کمتر، موفقیت بسیار بزرگتری کسب کند.
مشرق: شما خودتان ژورنالیست هستید. به نظر شما بهانه غرب و ابراز نگرانی از برنامه هستهای ایران چقدر با واقعیتهای برنامه هستهای ایران منطبق است؟ غرب چه تاکتیکهایی را برای تخریب تصویر ایران به کار میگیرد و ایران برای اصلاح این تصویر چه اقداماتی میتواند بکند؟
کریستوف هورستل: همانطور که در سخنرانیها، کنفرانسها و مصاحبههای خود و همچنین در گفتوگو با همکارانم در صدا و سیمای ایران صراحتاً گفتهام، تمام داستان «بمب هستهای» صرفاً یک فریب است. قدرتهای مخالف ایران از گذشته به دنبال ماجرایی بودهاند تا ایران را منزوی و ترس را در ذهن مردم از همه جا بیخبر خود نهادینه کنند.
آمریکا از سال 1975 تا کنون درباره تجارت بینالمللی هستهای پاکستان اطلاع کامل داشته، اما از همان ابتدا تصمیم گرفته تا کاری به این کشور نداشته باشد. اولاً، به این دلیل که برای مقابله با پتانسیل شوروی در افغانستان به پاکستان نیاز داشت، و دوماً، چون تنها کشورهایی با پاکستان وارد معامله میشدند که توانایی مالی آن را داشتند. بنابراین آمریکا میتوانست به راحتی این کشورها را مجازات و از آنها بهرهکشی کند. لیبی و ایران اولین کشورهایی بودند که در این دام آمریکا گرفتار شدند. لیبی از نظر فنی توان استفاده از بسته هستهای یک میلیارد دلاری را نداشت که از آقای «عبدالقدیرخان» پاکستانی خریده بود اما ایران یک برنامه هستهای کامل و موفق بر اساس آن ساخت.
همانطور که ژورنالیستهای غربی میگویند سیا، آژانس اطلاعات آلمان و دیگران کاملاً از مأموران خرید دولت پاکستان در بازارهای هستهای غرب حفاظت کردهاند. به گفته دو منبع کاملاً قابل اعتماد در روزنامه گاردین، سیا تا آنجا پیش رفت که از اقدام افبیآی در دستگیری مأمورین پاکستان هنگام خرید در آمریکا جلوگیری کرد. نه حتی یک بار!
همه رؤسایجمهور آمریکا هم از سال 1975 درباره پیشرفتهای هستهای پاکستان به کنگره دروغ گفتهاند. آن مأمور سیا هم که این فریبکاری را افشا کرد، زندگی خود و خانوادهاش را از هم پاشید؛ اکنون با یک لپتاپ و گوشی قدیمی در یک خانه تریلری زندگی میکند. خود من چندین بار با او صحبت کردهام. صراحتاً انکار میکند که سرنوشت شومش بخشی از نقشه بزرگتر واشینگتن بوده برای اشاعه ترس و بدنام کردن ایران و لیبی، به خاطر معاملات هستهای که خود آمریکا مخفیانه از آنها حمایت کرده بود. همین اتفاق برای ژورنالیستهای غربی هم افتاد که تمام ماجرا را افشا کردند.
این شیوه عادی ژورنالیستهای غربی است: دقیقاً به همان اندازه اطلاعات منتشر میکنند که اجازه دارند. به ندرت تمام ماجرا را گزارش میکنند. نظام غربی «آخرین خط دفاع» را معین میکند؛ هرکس از این خط عبور کند همه چیزش را از دست میدهد. اینجا است که وظیفه من آغاز میشود.
هدف کمپین اشاعه ترس و بدنام کردن ایران چیست؟ هدف این است که یک «منطقه تجارت ممنوع» علیه ایران تعیین شود. یعنی نظاره میکنند که چگونه ایران همه فعالیتهای اقتصادی خود را در برنامه هستهای خلاصه میکند؛ و تا آخرین لحظه صبر میکنند، که ایران دیگر راهی برای تغییر رویه نداشته باشد و به این نتیجه برسد که توقف سرمایهگذاری هستهای رفاه مردم این کشور را به شدت تهدید خواهد کرد. آن زمان است که آمریکا با فشار، تهدید و اخاذی از کشورهای دیگر آنها را مجبور به حمایت از تحریمهای شدید اقتصادی علیه ایران میکند. بنابراین یک بنبست ایجاد میشود: اگر ایران بخواهد طبق حقوق خود برنامه هستهای مشروع را دنبال کند، قربانی اقداماتی میشود که آمریکا و متحدانش صلاح میدانند. اگر هم نخواهد برنامه هستهایش را دنبال کند با خطر سقوط اقتصادی مواجه میشود.
این سیاستها مثل همه سیاستهای دیگر غربی، از حمایت قوی برخوردار نیستند. ملتها در غرب از این سیاستهای پشتیبانی نمیکنند؛ و اگرچه دولتهای فاسدشان آنها را فریب میدهند؛ اما متوجه میشوند که یک جای کار میلنگد. به همین دلیل بیتوجهی به دیپلماسی عمومی در این مقطع تاریخی اشتباه بزرگ دیگری از جانب ایران است که ممکن است پیامدهای مخربی داشته باشد.
مشرق: آلمان در پیروی از سیاستهای آمریکا در قبال ایران چه منافعی به دست میآورد و چه امتیازاتی از دست میدهد؟
کریستوف هورستل: مردم آلمان قلباً و ماهیتاً دوست ایران هستند؛ بخش تجاری آلمان هم به شدت طرفدار همکاری با ایران است. متأسفانه صدراعظم ما خانمی است که تحسین واشینگتن را نسبت به منافع ملی آلمان در اولویت قرار میدهد. خود من علناً او را به «خیانت بزرگ» متهم و سخنان او درباره حمایت بیقید و شرط از «امنیت» اسرائیل را نقل قول کردهام؛ که خانم صدراعظم آن را تا حد بسیار اعلای «دکترین ملی آلمان» هم بالا برده است، بدون آنکه نگاهی کرده باشد که قانون اساسی و سوگند رسمی وی چه وظایفی را از صدراعظم آلمان خواسته است. این نوع سیاست تا میلیاردها دلار به منافع اقتصادی آلمان آسیب میزند، سیاستهای جنگطلبانه را پیش میبرد و میان مردم تفرقه میاندازد.
پاسخ درست به سؤال شما این است که آلمان هیچ منفعتی به دست نمیآورد. اما نام خانم مرکل در لیست آژانس سخنگویی «هری واکر» ثبت میشود؛ در کنار کلینتونها، چنیها، آقای شرودر آلمانی که معامله قایقهای U-Boat با اسرائیل را در آخرین روز حضور خود در مسند صدراعظمی تأیید کرد. آژانس هری واکر توسط یک صهیونیست افراطی به همین نام در سال 1946 تأسیس شد و سخنگوهای ارشد را به رویدادهای مهم اعزام میکند. ثبتنام خانم مرکل بعد از پایان دورهاش انجام میشود و قیمت قراردادهای سخنگویی او را به 100 هزار دلار به ازای هر سخنرانی میرساند. یک سخنرانی تنها! هزینههای سفر هم جدا حساب میشود.
منبع: مشرق نیوز