سفارش تبلیغ
صبا ویژن
http://up.p30room.ir/uploads/139512886810321.jpg
تنفر مردم جهان 2
نوشته شده توسط reza khangoli zivlaei در ساعت 1:39 صبح
چرا مردم جهان از آمریکا متفرند؟ (2)
ویروس «فرهنگ آمریکایی»؛ عامل از میان رفتن هویت‌ها و شخصیت‌های محلی و ملی

گروه بین‌الملل - رجانیوز: ضیاءالدین سردار، نویسنده و منتقد فرهنگی است که در حوزه های مختلفی چون «آینده پژوهی»، «نقد ادبی»، «روابط فرهنگی»، «نظریه انتقادی» و «مطالعات اسلامی» قلم می زند و در این حوزه ها دارای بیش از 45 کتاب تالیف شده از جمله آینده تمدن اسلامی (1979)، انتقام آتن (1988)، پست مدرنیسم و دیگری (1998)، شرق شناسی (1999)، از الف تا ی زندگی پست مدرن (2002) و... است. 

به گزارش رجانیوز،  او متولد 1951 و دارای سوابقی چون عضویت در «کمیسیون حقوق بشر و برابری» و نگارش در نشریات متعددی چون «Nature »، « New Scientist »، « New Statesman » و برنامه سازی در شبکه های مختلف تلویزیونی انگلستان از جمله BBC  و شبکه 4 تلویزیون دولتی این کشور است و به این واسطه چهره نسبتا شناخته شده ای در سطح بین المللی به شمار می رود.

یکی از پرفروش ترین کتاب های وی در سطح بین المللی، «چرا مردم از آمریکا متنفرند» نام دارد که با همکاری مریل دیویس در سال 2002 به چاپ رسید. این کتاب مشتمل بر 7 فصل و دربرگیرنده برخی از علل فرهنگی، اقتصادی، نظامی و سیاسی نفرت مردم جهان از دولت ایالات متحده آمریکاست که توسط انتشارات امیرکبیر به چاپ رسیده است. کمیته صیانت از منافع ایران در سلسله گزارش های زیر گوشه ای از دیدگاه های وی پیرامون ماهیت استعماری آمریکا را به صورت چکیده و خلاصه شده در اختیار خوانندگان محترم قرار می دهد:
 
 
 
این گزارش به ماهیت ویروس گونه فرهنگ آمریکایی که به طور اجتناب ناپذیری به نابودی مولفه های فرهنگ های بومی و محلی می انجامد، می پردازد:
 
مصرف گرایی و ویروس خودتکرار «فرهنگ آمریکایی» عامل از میان رفتن هویت ها، ارزش ها و شخصیت های محلی و ملی
 
جرج ریتزر، استاد جامعه شناسی در دانشگاه مریلند و نویسنده کتاب مک دونالدی کردن جامعه، ادعا می کند که فرهنگ امریکایی " قدرت کریهی" در فرایند تکرار خودش در سایر نقاط جهان کسب کرده است. مارگارت ورتیم، منتقد فرهنگی استرالیا که در لس آنجلس زندگی می کند، می گوید برای بسیاری از کشورهای جهان، "فرهنگ امریکایی مانند ویروس به نظر می رسد، ویروسی بیماری گون. بدون هیچ توجهی، می توان فرهنگ امریکایی را با ویروس ایدز، اچ آی وی، مقایسه کرد. فرهنگ ایالات متحده مانند ویروس مهارت یافته در ارگانیسم، بی نهایت خود تکرار و به طرز وحشتناکی ماهر در به کار گرفتن دستگاه تولید میزبان است. دلیل آنکه توقف ویروس ایدز این قدر مشکل است دقیقا مهار کردن عملکرد سلولهای میزبان است، با دگرگون ساختن قدرت بدن در برابر خودش نسخه های بیشتری از این مهاجم ویروسی تولید می شود. فرهنگ غذای سریع امریکایی، موسیقی پاپ، سینما تلویزیون جسم فرهنگی سایر کشورها را مبتلا می سازند، دستگاه تولید محلی را برای تمرکز تلاش هایشان بر تقلید به کار می گیرند. این الگوی تکرار ویروسی با هنجارهای فرهنگی پاپ امریکایی و از حرکت باز داشتن و فرونشاندن گیاهان و جانوران بومی، خودش را در سراسر جهان تکرار می کند" . 
 
" ویروس" فرهنگ امریکایی و شیوه زندگی به سادگی تکرار می شود زیرا بر پایه نوید فراوانی و اغوای وفور استوار می شود. رفاه مادی در تمام دنیا خوشایند و مقاومت در برابر آن برای کسانی که ابزار کافی برای خرید رویا دارند دشوار است. کسانی که فعالانه برای دور ساختن خود از فقر کار می کنند تا چشم انداز افق های مادی در حال گسترش و سرمستی را پیدا کنند، تغییر پذیر هستند. در این انسانی ترین انگیزه ها، هیچ معمایی و هیچ چیز غیر قابل درکی وجود ندارد. هیچ حوزه انتخاباتی شناخته شده ای وجود ندارد که آرزوی رای گیری برای فقر داشته باشد. و حقیقت مسلم این است که وقتی بسیاری از مردم آرزوی شیوه زندگی مردم امریکا را دارند، تعجب آور نیست که آن ها راهشان را بهترین و تنها راه بدانند. 
 
تصویر جهانی از وفور امریکایی- کتاب های کد شده از تمام محصولات فرهنگی متداولش، تبلیغاتی دائمی برای کالاها، خدمات و موهبت های مادی قابل دسترس به شمار می رود- چگونه می توانند تحت مالکیت درآیند و چگونه ما را شادتر، بهتر، جذاب تر و مدرن تر می سازند؟ بهای دستیابی به این وفور نعمت اغلب کمتر آشکار است. این که بسیاری از هزینه ها ناملموس هستند- تغییر به ارزش ها و طرز زندگی های ارجمند سنتی، تحلیل ارزش غیر قابل سنجش هویت های محرز شده با تهذیب و تشخیص – دامی است که هرگز بیان نمی شود. آنچه فرخته می شود چشم انداز انتخاب است برای داشتن هر آن چه دل انسان می خواهد. هر کسی باور دارد که انتخاب های معقول انجام خواهند شد. اما این که تمام انتخاب ها نتایج غیر عمدی و اغلب ناخواسته دارند، درکی است که پس از واقعه حاصل می شود. این یک وضعیت نامساعد است که به تدریج برای امریکا و سایر کشورهای توسعه یافته پیش خواهد آمد. تکرار وفور امریکایی – انتخاب کالاها، خدمات و شیوه زندگی که این امکان را می دهد – شامل انتخاب آزاد ابزار نیست، بلکه سازش با محدودیت های این"ویروس" است: نوع خاصی از سازماندهی اقتصادی، به ویژه اشکال سیاسی و اجتماعی که به ناچار "سیستم ایمنی" میزبان سازش می یابند. این ماجرای تمام کشورهای توسعه یافته بوده است و آن ها را از جستجوی بیشتر و بیشتر وفور باز نمی دارد. این ماجرا برای تمام کشورهای کمتر توسعه یافته و کشورهای در حال توسعه نیز صادق است. 
 
سونامی فرهنگ مصرف گرایی امریکا همه چیز را جذب خود کرده، اعمال وسیع فشار بی وفقه بر مردم بیشتر نقاط جهان برای تغییر سبک زندگی شان، به رها کردن تمام چیزهایی که به زندگی شان معنا می بخشد، به رها کردن نه تنها ارزش ها بلکه حتی هویت و شخصیتشان، روابط پایدارشان، تعلقات به گذشته، ساختمان ها، اماکن و راه هایی که برای کارآمد بودن و بقا به آن ها دست یافته بودند، می انجامد. 
 
"قدرت مستهجن" فرهنگ همبرگر، جایگزین قدرت فرهنگ های محلی شده است. سازمان های چندملیتی امریکایی محصولات فرهنگی خود را از طریق استراتژی استفاده از موسیقی پاپ، برنامه های تلویزیونی و به خصوص با تولید محصولات دارای سبک مشخص، ترویج دادند و در نتیجه تمام فضای در دسترس فرهنگی را اشغال کرده اند. برای مثال کمپانی های سیگار، تنها سیگار معامله نمی کنند؛ آن ها سیگار را به نحوی بسته بندی می کنند و به شکل و شمایلی در می آورند که از هویت مشخصی برخوردار باشد. 
 
بسیاری از سبک محصولات برای ساخت نمادها و تصاویری است که تصویر فرهنگ امریکایی را مبتنی بر آزادی و فرد گرایی نشان می دهد؛ تنها راه جذاب نشان داده شدن. موضوع فریبنده ای که اضافه شده، این جمله است که " حق با مصرف کننده است" 
 
تاثیر فرهنگ ابرامپریالیستی امریکا به دور ریختن فرهنگ های بومی محدود نمی شود. این موضوع نشان دهنده هجوم به فرهنگ بومی نیز هست. برای مثال در میان جوانان آسیایی، تقلید از فرهنگ امریکایی بسیار فراتر از موسیقی پاپ و طراحی لباس است. رپرهای خیابانی کلاه بیس بال را بر عکس به سر می کنند. با ژاکت های شل و گشاد شلوار جین بالا برش دار مدل نایک، نمی خواهند صرفا شبیه به جوانان بی میل سیاه پوست شهری در ایالات متحده به نظر رسند. آن ها به خوبی جلوه های روانی را جذب می کنند، بنابراین ارتکاب به جرم، پرسه زنی، اعتیاد به مواد مخدر و بی قیدی در امور اخلاقی و جنسی، همراه با از بین رفتن نقش و اقتدار والدین در خانواده، همگی در جوامع در حال افزایش است که در آن "جوانی" هیچ گاه مفهومی جداگانه نبوده و خانواده گسترده و رفتار منظم شخصی همیشه هنجار بوده است. قابل توجه ترین ویژگی این فرهنگ از عدم علاقه و توجه در آسیا این است که به کسانی که قدرت خرید بیشتری دارند محدود می شود؛ فرزندان طبقه ممتاز، نخبگان سرآمد. موسیقی پاپ غربی، برنامه های ام تی وی و تلویزیون ، یاداشت های آسیاویک، " فرهنگ پول پرستی جوان را ایجاد کرده که خواستار رشد و سربلندی سریع با بمباران صوتی و تصویری است... دانش آموزان پیش دبستانی با کفش ورزشی کریستین دیور شروع می کنند. سپس عینک 90210 بورلی هیلز می خواهند. آن ها حتی از جامدادی طراحی شده استفاده می کنند" اما این کالاها تنها بی میلی برای تاکید بر فرهنگ وارداتی با ایجاد بی علاقگی ثابت و مستمر تولید می کنند. بی میلی، فرهنگ جوانی است که مایل به یافتن معنای بی عدالتی در اندیشه ها است. بنابراین منافع جوانان مرفه در همه جا در آسیا آینه ای از چنین واقعیتی است. بحثی که این اواخر در مالزی مطرح شده مشکلی اجتماعی است به نام پرسه زنی در بازارها و خرید آن دست کالاهایی که مرتبط با سبک زندگی اند، اما سبک زندگی ای که بی معنایی ذاتی سبک آن است، سبک زندگی که در آن طراح مدل مد ماهیت بی میلی است و فراتر از آن عشوه گری با رفتار معتادانه خود مخرب است. 
 
بنابراین، فرایند جهانی شدن به رهبری امریکا از موسیقی پاپ، تلویزیون و سبک محصولات برای تبدیل هویت جوانان کشورهای در حال توسعه با کالا استفاده می کند. بسته های عرضه شده با عنوان جذاب "آزادی" – که این مفهوم از آزادی  یا متناسب تر با آزادی خواهی فردگرایانه که به ترویج تمام توانمندی های فردی برای تکامل می پردازد- به دنبال مصرف بی حد و حساب، و در نظر گرفتن کلیه مسئولیت های عمومی و اجتماعی فرهنگ بومی، سنت ها و تاریخ را نابود می کند. 
 
تولیدات فرهنگ محلی در بهترین حالت به حاشیه رانده شده و در بدترین حالت نابود شده، قلمداد می شوند. موسیقی محلی از محتوای اصلی خود فاصله گرفته و برای این که مورد قبول کسانی که قرار است وارث آن باشند واقع شود به شکل غربی در آمده است. برای مثال مورد قوالی را در نظر بگیرید که نوعی موسیقی مذهبی در هند، پاکستان و بنگلادش است. این موسیقی از ریشه های عرفانی صوفی، همراه با آواز خوانی با ریتم ساده طبل های سنتی و دست زدن برای ستایش پیشوایان گذشته است. قوالی در فرم جدید و پیشرفته خود، به حالتی در آمده که برای جوانان با حال شبه قاره قابل قبول باشد و به شکل جذابی تغییر کرده و آواز آن که به سبک راک تولید می شود توسط سینت سایرز به اجرا در می آید. آنچه در اصل برای ایجاد خلس? عرفانی طراحی شده بود هم اکنون برای ایجاد هیجان بیشتر در موسیقی راک و رقص در دیسکو مورد استفاده قرار می گیرد. به طور مشابه، موسیقی فیلم های هندی که حاوی تعداد زیادی شعر است هم اکنون به آیین? اشعار بی مفهوم آهنگ های پاپ آمریکایی تبدیل شده است. توجه به سلط? زبان انگلیسی بر محصولات فرهنگی جهان، زبان های محلی تصویری حقیر کسب کرده اند. به عبارت دیگر، تولیدات فرهنگ های بومی احساس عقب ماندگی می کنند. این زمینه ها و نگرانی ها مربوط به آن چیزهایی نیستند که بتوانند به نسل در حال رشد تبدیل شوند. تعجبی ندارد که سیستم های هویتی در اکثر کشور های در حال توسعه به موضوع بسیار مهم تبدیل شده است.
 
جهانی شدن استانداردهای آمریکایی و نابودی هویت های بومی
 
رهبری جهانی شدن آمریکا با تحمیل مجموعه ای واحد از استاندارد های آمریکایی به طور فزاینده شهرهای کشورهای در حال توسعه را به بنا های تاریخی برای قدرت گرفتن آمریکا تبدیل می کنند. آجر کاری های بدون جلوه و زیبایی، خبابان های چند لاینی، مراکز خرید، هتل ها و فست فود های زنجیره ای به وسیله بلدوزرها جایگزین معماری سنتی می شوند. بیشتر شهر هایی که در بخش های مرفه تر کشور های جهان سوم قرار دارند یا شبیه به دالاس طراحی شده اند یا نمونه بسط یافته ای از لس آنجلس هستند .
 
چنین فرهنگ امپریالیستی فشار عمیقی از تنفر نسبت به ایالات متحده ایجاد کرده است. حتی در کشور هایی که تصور می شود از متحدان نزدیک آمریکا هستند. به عنوان مثال در بین جامعه مین جونگ ها (پوپولیست ها) در کر? جنوبی، نفرت از محصولات فرهنگ آمریکایی بسیار شدید است. مین جونگ از اتحاد گسترده از مردم از جمله کارگران، کشاورزان و فقرای شهری تشکیل شده که خود را به عنوان ستبره های فرهنگ سنتی کره ای و قربانیان فرهنگ ایالات متحده و کاپیتالیسم تعریف می کنند. احساس جسمی، فرهنگی، جغرافیایی آن ها – و از بعد روانی – از فرهنگ امریکایی شد? کر? جنوبی رو گردانده است و با آن بیگانه اند. اجرای سیاست های اقتصادی ایالات متحده، ریشه کن کردن جوامع خود مختار رعیتی مین جینگ، سبک زندگی سنتی را ریشه کن کرده و آن ها را مجبور به مشارکت تابعانه در توفان شدید مدرینت? امریکایی شدن می کند. آن ها معتقد هستند که امریکایی شدن ساختار نابرابری، استثمار، خشونت فرهنگی و بیگانگی را ایجاد کرده است؛ و فرهنگ امریکایی در واقع تهدید خود زبان کره ای است که برخی معتقدند در 3 ده? آینده دچار مرگ خاموش خواهد شد. در واقع در نظر آنها تمایل ایالات متحده به اینکه قدرت اشغالگر باشد، حضور 45 هزار سرباز امریکایی در خاک خود در طول بیش از 5 دهه و مورد بیزاری به شدت تعجب آور است، از این رو است که آن ها علیه ایالات متحده تظاهرات می کنند و پرچم آن را با نظم می سوزانند. 
 
خودبرتربینی آمریکایی ها
 
ریچارد بروکهایزر مقاله نویس نیویورک آبزرور معتقد است تروریست ها از این واقعیت متنفر هستند که آمریکا مقتدر و شایسته است. وی می نویسد:
 
«ایالات متحده آمریکا به درستی نماد نظام جهانی مسلط در نظر گرفته می شود؛ امپراطوری سرمایه داری و دموکراسی. نیویورک نیز قلپ تپنده این نظام به حساب می آید. سرشار از پویایی و ثروت. هر که در این جهان از زندگی و سرنوشت خود ناراضی است، چشم به ما، کشور ما و شهر ما دارد و آن را گزینه ای بدیل برای خود در نظر می گیرد. اگر ذهن جاه طلب و آرزومندی داشته باشد، تلاش می کند تا به اینجا بیاید یا از ما تقلید کند و اگر ذهن محزون و ناخشنودی داشته باشد، ما را مسئول ناخوشی های خود می داند. اگر در دسته دشمنان ما جا داشته باشد، تلاش خواهد کرد تا ما را بکشد. بازندگان جهانی از ما متنفر هستند، چون ما قدرتمند، ثروتمند و شایسته ایم.» ایده «حسادت و غبطه دیگران به آمریکا» به صورت پررنگ در رسانه های متعلق به جناح راست پدیدار شد. در شیکاگو تریبیون، توماس فریدمن که اصطلاح « آنها از ما متنفر هستند» را در اوایل سال 2011 و ماه ها قبل از 11 سپتامبر رواج داده بود، مقصر اصلی را «حسادت ناب» می دانست. او خاطرنشان کرد که حتی در باشگاه «دموکراسی کشورهای صنعتی شده» هم «در مقابل قدرت آمریکا به عنوان ثروتمندترین ملت، تنها ابرقدرت موجود و فرهنگ غالب آن» نارضایتی و مقاومت وجود دارد. (ص 42)
 
میهن پرستی آمریکایی: نگاه به سایر ملت ها به عنوان عقب افتاده و بربر
 
هیچ کشوری بیشتر از آمریکا سرشار از نمایش آوازها و نمادهای میهن پرستانه نیست. هیچ کشوری بیشتر از آمریکا از تمثال های خود که به صراحت نشان دهنده تاریخ، جامعه و رسالت های ملی آن برای بیان آرمان هایش است، استفاده نمی کند. علم بیان آمریکایی و سنت روایت گری آمریکا به شکلی اسطوره ای در آمده، چیزی که با آگاهی ایجاد شده و با پشتکار آموخته شده و بر عهده شهروندان جدیدی است که می خواهند از آمریکایی ها باشند.
 
تمام دنیا از طریق تسلط خود بر فرهنگ و تفریحات پرمخاطب جهانی با آرمان آمریکا و ایده آمریکایی از خود آشناست. آمریکایی ها بر این باور هستند که اسطوره های ملی شان به عنوان الگویی برای سرنوشت همه ملت ای جهان پس از جنگ جهانی دوم، به عامل مهمی تبدیل شده است. اراده این چشم انداز یکپارچه، از موضوعی به غیر از یک نوع دوستی ساده نشات می گیرد. موضع آمریکا نسبت به دیگر نقاط جهان در قالب امپریالیسم جدید به شکلی متفاوت ولی نه جدا از انواع مختلف امپریالیسم ظاهر شده است که آرمان های سه پنجم از بشریت را برای قرن ها از بین می برد. در واقع به عنوان مجموع تمامی امپریالیسم های گذشته، دستیابی به رویای آمریکایی بر پایه اداره امور جهان برای رسیدن به ابرامپریالیسم بنا شده که در آن آمریکا سایر نقاط جهان را به عنوان حیاط خلوت خود قرار داده است و این برای شناخته شدن و درگیر شدن با شرایط کاملا آمریکایی است.
 
همان طور که رمان نویس انگلیسی خانم گاسکل نوشته: آن نوع میهن پرستی که عبارت است از نفرت تمام کشور های دیگر، در اینجا وجود دارد. پس از آن، آن نوعی از وطن پرستی که هم? کشور های دیگر را به عنوان مثال هایی از شکست خورده ها یا آنچه یک ملت باید باشد یا نمونه های ضعیف و پست تر به شدت نیازمند آموزش درمانی، می بیند وجود دارد. نوع عادی تر میهن پرستی این است که قواعد دیدگاه های مردمی و مباحثات عمومی، باعث احساس تنهاتر، محفوظ تر، خاص تر و متفاوت تر شدن شخصیت انسان در امریکا می شود. آنچه بیشتر موجب چنین چیزی می شود مخدوش شدن تصویر خودش در نظر خود و سایر نقاط جهان است. چیزی که برای بقیه دنیا نامفهوم تر می شود، سر شار از ابهامات درک نکردنی بیشتری است که بقیه جهان به آن مبتلا می شوند؛ پر از ابهام عناصر خصمانه بربری ها با این توجیه که عبارت "انسان وحشی یا بربری" ریشه در میان یونان باستان دارد، زبان های خارجی به گوش یونانیان صدایی مانند " با-با" می دادند. این کلمه برای اشاره به کسی که قادر به صحبت یه زبان یونانی نبود استفاده شد و به مفهوم این که بربریت نقص عقل و خرد بود، نه یک کنایه برای چگونگی طرز تفکر سایر نقاط جهان. عقیده امریکا نسبت به خودش به عنوان مکانی خاص از تمام معقولات و خوبی ها است در حالی که دیگران بربری هایی به دور از فهم هستند که تشخبص نمی دهند چه چیزی برایشان بهتر است. آن چه سایر نقاط جهان از عملکرد امریکا در داخل و خارج از کشور می داند، نسبت به این دیدگاه اسطوره ای ایده آل بسیار ضد و نقیض است که ناگزیر باعث طرح سوال هایی می شود؛ چرا معایب ذاتی کشور و ناتوانی در سپری کردن زندگی یا رسیدن به آرمان ها، اعتماد به نفس امریکا را بر هم می زند. چرا در مواجهه با هر مسئله یا بحران، سخنرانان سیاسی با تاکید بر بنیادی بودن کمال آرمان های امریکا به عنوان یک اصل تغییر ناپذیر، از موضوع اصلی طفره می روند. داستان امریکایی، اسطوره به معنای دقیق کلمه است. برای ایجاد اتحادی کامل و گرامی داشتن حقایق بدیهی و پشت سر گذاشتن"سرنوشت ملی" سنت روایت گری امریکا مظهر این دیدگاه اسطوره ای به عنوان داستان های اخلاقی است که در آن ایده امریکا خالص و بی نقص است و خود امریکایی ها نیز همه خوب و معصوم هستند. اما در درون این سنت اسطوره ای با خواندن گزینشی تاریخ، تضاد و تناقض ایجاد شده است.
رجانیوز


 
 

شارژ ایرانسل

فال حافظ